vasael.ir

کد خبر: ۱۲۷۹۶
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۴ - 09 March 2019
حجت الاسلام والمسلمین ارسطا / ۶۶

فقه القضا | بررسی سند روایات دال بر حرمت گرفتن هدیه توسط قاضی

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در راستای بررسی سندی روایت پیرامون گرفتن هدیه توسط قاضی گفت: این امر به دو شیوه ممکن است؛ شیوه اول، شیوه متدوال یعنی بررسی سلسله سند هر روایت به طور جداگانه است و شیوه دوم بررسی وثوق به صدور روایت است ولو آنکه در میان سلسله سند برخی از روایات، افراد ضعیفی وجود داشته باشد.
به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد ارسطا فقه القضا | بررسی سند روایات دال بر حرمت گرفتن هدیه توسط قاضیدر شصت و ششمین جلسه درس خارج فقه القضا به بررسی سندی روایات دال بر حرمت گرفتن هدیه توسط قاضی پرداخت.

وی در ابتدا روایت هشتم پیرامون حرمت اخذ هدیه توسط قاضی را ذکر کرد و اظهار داشت: مطابق روایتی که در آن حضرت علی (ع) اصول قضاوت را به رفاعه آموزش می‌دهد، گرفتن هدیه حرام است. وفق این روایت حضرت علی (ع) خطاب به رفاعه می‌فرماید «بپرهیز از اینکه هدیه‌ای را از کسانی که در طرف دعوا هستند، قبول کنی».

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به بررسی سندی این روایت پرداخت و تصریح کرد: بررسی سند این روایت از دو طریق ممکن است؛ شیوه اول، شیوه متدوال یعنی بررسی سلسله سند هر روایت به طور جداگانه است و شیوه دوم بررسی وثوق به صدور روایت است ولو آنکه در میان سلسله سند برخی از روایات افراد ضعیفی وجود داشته باشد.

استاد درس خارج حوزه علمیه در ادامه جهت بررسی سند روایات هشتگانه، روایت اول پیرامون حرمت اخذ هدیه توسط قاضی را بیان کرد و گفت: به موجب این روایت هر فرمانروایی که خود را از حوائج مردم پنهان نگه دارد، خداوند متعال نیز در روز قیامت خود را از حاجت‌های او پنهان می‌کند و چنانچه او هدیه‌ای را قبول کند، این هدیه خیانت است و اگر رشوه‌ای را قبول کند، مشرک است.

وی در مورد سند روایت مذکور اظهار داشت: آنچه که از لحاظ سندی استناد به این روایت را دچار اضطراب می‌کند، وجود شخصی به نام ابی‌الجارود در سلسله روات این حدیث است. در مورد ابی‌الجارود بحث زیاد است به نحوی که بسیاری از رجالیون شیعه و اهل سنت او را تضعیف کرده اند.

حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در ادامه پنج روایت در ضعف ابی‌الجارود از کتاب رجال کشی ذکر کرد و گفت: کشی در رجال خود ابی‌الجارود را تضعیف کرده است و برای این ادعا پنج روایت را ذکر کرده است؛ به اعتقاد ما از میان این پنج روایت تنها یک روایت از لحاظ سند متقن است. در این روایت امام صادق (ع) خطاب به ابی‌الجارود فرمود آگاه باشید؛ به خدا قسم که ابی‌الجارود نمی‌میرد مگر در حالت گمراهی!

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در انتها پیرامون روایتی که ابی‌الجارود را گمراه خوانده بود، بیان داشت: در مورد دلالت این روایت بر ضعف ابی‌الجارود اختلاف است؛ برخی به لحاظ ظاهر روایت قائل به ضعف ابی‌الجارود شده و برخی نظیر سید خویی معتقدند که با توجه به قرائنی می‌توان توثیق ابی‌الجارود را به دست آورد.
 

خلاصه درس جلسه گذشته

به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در جلسه گذشته به بیان روایت دال بر حرمت اخذ هدیه توسط قاضی پرداخت و اظهار داشت: در این زمینه هشت روایت وجود دارد که چهار مورد از آن‌ها از پیامبر اکرم (ص) و در منابع اهل سنت و چهار مورد دیگر از حضرت امیر (ع) و در منابع شیعی نقل شده است.

استاد درس خارج حوزه علمیه در مقام بیان روایات اهل سنت پیرامون گرفتن هدیه توسط قاضی مطرح کرد: در این مورد چهار روایت وجود دارد که وفق آن‌ها، هدیه گرفتن کارگزاران دولتی حرام دانسته شده است؛ به عنوان مثال، مطابق روایت نبوی «هدایا العمال حرام کلها» هر هدیه‌ای که به کارگزاران حکومتی داده شود، حرام است.

وی در انتها در رابطه با روایاتی که در این زمینه در کتب امامیه وارد شده است، به چهار روایت از حضرت امیر (ع) اشاره کرد و گفت: مطابق برخی از این روایات، گرفتن هدیه توسط کارگزاران حکومت سحت و حرام است و یکی از روشن‌ترین مصادیق آن، قضات هستند.
 

آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه است:

بحث در مورد هدیه‌ای بود که به قاضی داده می‌شود. پس از بررسی اقوال، عرض کردیم که در این زمینه هشت روایت وجود دارد که برخی از این روایات مورد عنایت توجه فقها قرار نگرفته است. به اعتقاد ما باید این روایات هشتگانه بررسی شود تا در این موضوع به نتیجه‌ای مطلوب برسیم.
 
 
روایت هشتم دال بر حرمت هدیه گرفتن قاضی

ما در خصوص مسئله هدیه هفت روایت را خواندیم. اما روایت هشتم که از حضرت علی علیه السلام در کتاب «دعائم الاسلام» جلد ۲ صفحه ۵۳۴ حدیث ۱۸۹۹ نقل شده است: «وَ عَنْهُ ع. أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى رِفَاعَةَ لَمَّا اسْتَقْضَاهُ عَلَى الْأَهْوَازِ کِتَاباً کَانَ فِیهِ ذَرِ الْمَطَامِعَ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ زَیِّنِ الْعِلْمَ بِسَمْتٍ صَالِحٍ نِعْمَ عَوْنُ الدِّینِ الصَّبْرُ لَوْ کَانَ الصَّبْرُ رَجُلًا لَکَانَ رَجُلًا صَالِحاً وَ إِیَّاکَ وَ الْمَلَالَةَ فَإِنَّهَا مِنَ السُّخْفِ وَ النَّذَالَةِ

لَا تُحْضِرْ مَجْلِسَکَ مَنْ لَا یُشْبِهُکَ وَ تَخَیَّرْ لِوِرْدِکَ اقْضِ بِالظَّاهِرِ وَ فَوِّضْ إِلَى الْعَالِمِ الْبَاطِنَ دَعْ عَنْکَ أَظُنُّ وَ أَحْسَبُ وَ أَرَى لَیْسَ فِی الدِّینِ إِشْکَالٌ لَا تُمَارِ سَفِیهًا وَ لَا فَقِیهاً أَمَّا الْفَقِیهُ فَیَحْرِمُکَ خَیْرَهُ وَ أَمَّا السَّفِیهُ فَیَحْزُنُکَ شَرُّهُ لَا تُجَادِلْ أَهْلَ الْکِتابِ إِلّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ لَا تُعَوِّدْ نَفْسَکَ الضِّحْکَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ وَ یُجْرِی الْخُصُومَ عَلَى الِاعْتِدَاءِ إِیَّاکَ وَ قَبُولَ التُّحَفِ مِنَ الْخُصُومِ

وَ حَاذِرِ الدُّخْلَةَ مَنِ ائْتَمَنَ امْرَأَةً حَمْقَاءَ وَ مَنْ شَاوَرَهَا فَقَبِلَ مِنْهَا نَدِمَ احْذَرْ مِنْ دَمْعَةِ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهَا تَقْصِفُ مَنْ دَمَّعَهَا وَ تُطْفِئُ بُحُورَ النِّیرَانِ عَنْ صَاحِبِهَا لَا تَنْبُزِ الْخُصُومَ وَ لَا تَنْهَرِ السَّائِلَ وَ لَا تُجَالِسْ فِی مَجْلِسِ الْقَضَاءِ غَیْرَ فَقِیهٍ وَ لَا تُشَاوِرْ فِی الْفُتْیَا فَإِنَّمَا الْمَشُورَةُ فِی الْحَرْبِ وَ مَصَالِحِ الْعَاجِلِ

وَ الدِّینُ لَیْسَ هُوَ بِالرَّأْیِ إِنَّمَا هُوَ الِاتِّبَاعُ لَا تُضَیِّعِ الْفَرَائِضَ وَ تَتَّکِلْ عَلَى النَّوَافِلِ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ ادْعُ لِمَنْ نَصَرَکَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ وَ تَوَاضَعْ لِمَنْ أَعْطَاکَ وَ اشْکُرِ اللَّهَ عَلَى مَا أَوْلَاکَ وَ احْمَدْهُ عَلَى مَا أَبْلَاکَ الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ وَ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ وَ مِلَاکُهُنَّ أَمْرُنَا».

این روایت در کتاب دعائم الاسلام است. این کتاب متعلق به ابوحنیفه است؛ وی اهل مغرب و در دولت اسماعیلیان قاضی بوده است که پس از مدتی به سمت قاضی القضاتی نیز می‌رسد. کتاب دعائم الاسلام حکم قانون دولت اسماعیلیان را داشته است. در مورد مذهب ابو حنیفه گفته شده که اسماعیلی مذهب بوده است ولیکن برخی گفته اند که شیعی بوده و تقیه می‌کرد.

روایت شده که امیرالمؤمنین (ع) رفاعه را به عنوان قاضى، به سوى اهواز فرستاد. وی در نامه‌ای از حضرت علی (ع) خواستار آموزش اصول قضاوت شد؛ حضرت امیر (ع) در پاسخ به او نامه‌ای نوشت و در آن اصول قضاوت را متذکر شدند.

شاهد مثال ما جایی است حضرت علی (ع) خطاب به رفاعه می‌فرماید: بپرهیز از اینکه هدیه‌ای را از کسانی که در طرف دعوا هستند، قبول کنی. همانطور که روشن است در این روایت از دریافت هدیه توسط قاضی نهی شده است و نهی نیز بر حرمت دلالت می‌کند.
 

مکتب آیت الله بروجردی امری مهم و قابل اعتنا

این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که درست است که کمتر بابی از ابواب فقه پیدا می‌شود که روایات در آن تعارض نداشته باشند، ولیکن با دقت در روایات و اکتفا نکردن به آنچه که در وسائل و مستدرک الوسائل آمده است، می‌توان به قرائنی دسترسی پیدا کرد که بر اساس آن قرائن به معنای روایات را رسید و در نتیجه بسیاری از تعارضات را حل کنیم.

به همین دلیل ما می‌بینیم که بین اجتهاد فقیهی که از این شیوه استفاده می‌کند، نظیر مرحوم آیت الله بروجردی و بین برخی از فقها که با سرعت بیشتری به سراغ اصول عملیه می‌روند، تفاوت وجود دارد و این تفاوت آشکار است.

بنابراین، حجت بر فقیه تمام نمی‌شود مگر آنکه مراجعه به وسائل و و مستدرک الوسائل داشته باشد و علاوه بر این، آشنایی با روایات باب مربوطه نیز داشته باشد؛ چون چه بسا روایتی در باب مورد نظر وجود داشته باشد که نه صاحب وسائل و نه صاحب مستدرک الوسائل آن را آورده است.


بررسی سند روایات دال بر حرمت گرفتن هدیه

استناد به این روایات، به دلالت تام و اتقان سند بستگی دارد. بررسی سند این روایت از دو طریق ممکن است: طریق اول که همان طریق متداول بین علما است این است که یکایک روایات را از لحاظ سندی مورد بررسی قرار می‌دهیم تا ببینیم آیا می‌توان به آن‌ها به عنوان یک روایت قابل اطمینان استناد کنیم و طریق دوم، وثوق به صدور است.

حال در طریق اول می‌گوییم: همانطور که گفته شد چهار روایت اول در کتاب‌های اهل سنت آمده است، در نتیجه برای ما اعتبار سندی ندارند؛ بنابراین سه روایتی که در کتاب کنزالعمال آمده و روایت چهارمی که در کتاب صحیح بخاری آمده است، غیر قابل اعتماد هستند چرا که سند آن‌ها مورد وثوق نیست.
 

بررسی سند روایت اول

اما روایاتی که در کتاب‌های شیعه آمده است: روایت اول روایتی بود که از حضرت علی (ع) در کتاب بحارالانوار و وسائل ذکر شده است؛ «أبی، عن أحمد بن إدریس، عن الاشعری، عن موسى بن عمران عن ابن سنان، عن ابی‌الجارود، عن سعد الاسکاف، عن ابن نباته، عن أمیر المؤمنین صلوات الله علیه قال: أیما وال احتجب عن حوائج الناس احتجب الله یوم القیامة عن حوائجه، وإن اخذ هدیة کان غلولا، و إن أخذ رشوة فهو مشرک».

به موجب این روایت هر فرمانروایی که خود را از حوائج مردم پنهان نگه دارد، خداوند متعال نیز در روز قیامت خود را از حاجت‌های او پنهان می‌کند و چنانچه او هدیه‌ای را قبول کند، این هدیه خیانت است و اگر رشوه‌ای را قبول کند، مشرک است. دلالت این روایت بسیار روشن است، خصوصا بعد از اینکه بین هدیه و رشوه تقابل قائل شده است، زیرا با این تقابل این اشکال دفع می‌شود که چه بسا هدیه در این روایت، به معنای رشوه است.

تنها اشکال دلالی در این روایت، تعبیر والی است؛ کلمه والی در حالت عادی بر کسی که رهبر منطقه است اطلاق می‌شود، در نتیجه به قاضی والی گفته نمی‌شود. آری ممکن است شخصی ادعای الغاء خصوصیت کند و بگوید که مقصود از والی، دارنده ولایت است و نه صرف رهبر و دارنده ولایت در مورد شخص قاضی نیز صدق می‌کند.
 

ابی‌الجارود؛ موثق و یا ضعیف؟

اما از آن جا که در حال حاضر بحث ما بررسی سندی روایت است فعلا به این مقوله نمی‌پردازیم؛ آنچه که از لحاظ سندی استناد به این روایت را دچار اضطراب می‌کند، وجود شخصی به نام ابی‌الجارود در سلسله روات این حدیث است. از ابی‌الجارود روایات زیادی نقل شده است؛ اسم او زیاد بن منذر و کنیه او ابی‌الجارود است؛ او منسوب به هَمْدان یکی از شهر‌های یمن است.

ابی‌الجارود متوفای سال ۱۵۰ هجری است، مرحوم شیخ طوسی و مرحوم برقی ابی‌الجارود را جزء اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) دانسته اند ولیکن مرحوم شیخ مفید ابی‌الجارود را از اصحاب امام باقر (ع) به تنهایی شمرده است. در مورد ابی‌الجارود بحث زیاد است به نحوی که بسیاری از رجالیون شیعه و اهل سنت او را تضعیف کرده اند.
 
 
دیدگاه مرحوم کشی در مورد ابی‌الجارود

مرحوم کشی در کتاب «رجال کشی» جلد ۲ صفحه ۴۹۵ شماره ۴۱۳ در مورد ابی‌الجارود چنین گفته است: «حکى أن أبا الجارود سمی سرحوبا، ونسبت الیه السرحوبیة من الزیدیة، سماه بذلک أبوجعفر (علیه السلام)، وذکر أن سرحوبا اسم شیطان أعمى یسکن البحر، وکان أبوالجارود مکفوفا أعمى أعمى القلب».

کشی می‌گوید: «حکایت شده است که ابی‌الجارود را سرحوب نامیده اند. امام باقر (ع) چنین نامی را بر وی گذاشته است. گفته شده است که سرحوب اسم شیطان نابینایی بوده که ساکن دریا است. علاوه بر اینکه ابی‌الجارود نابینای واقعی بوده، قلب او نیز نابینا بوده است». معنای روایت این است که ابی‌الجارود عقائد درستی نداشته است.

محقق خویی در کلام مرحوم کشی مناقشه کرده است؛ به اعتقاد وی، اینکه ابی‌الجارود اعتقاد صحیحی نداشته و زیدی مذهب بوده درست است، اما اینکه وفق روایت، ابی‌الجارود سرحوب نامیده شده نادرست است چراکه روایت مذکور مرسله و غیر قابل اعتماد است.

بلکه می‌توانیم بگوییم که قابل تصدیق نیز نیست، زیرا ابی‌الجارود در زمان امام باقر (ع) تغییر مذهب نداده است بلکه وی بعد از خروج زید یعنی هفت سال بعد شهادت امام باقر (ع) تغییر مذهب داده است؛ با این حال چگونه ممکن است بگوییم که امام باقر (ع) ابی‌الجارود را سرحوب نامیده است؟! توجه به این نکته لازم است که ائمه علیهم السلام حال فعلی افراد را مد نظر قرار می‌دادند.

اما روایت دومی که کشی در تضعیف ابی‌الجارود نقل می‌کند از امام صادق علیه السلام است: «اسحاق بن محمد البصری، قال: حدثنی محمد بن جمهور، قال: حدثنی موسى بن بشار الوشاء، عن أبی بصیر، قال کنا عند أبی عبدالله (علیه السلام) فمرت بنا جاریة مع‌ها قمقم فقلبته، فقال أبوعبدالله (علیه السلام): ان الله عزو جل ان کان قلب قلب ابا لجارود، کما قلبت هذه الجاریة هذا القمقم فما ذنبی».

«ابی بصیر می‌گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودیم که کنیزی در حالی که قمقمه‌ای در دست داشت، رد شد؛ کنیز قمقمه را وارونه کرد. در این هنگام امام صادق (ع) فرمود: اگر خداوند متعال همانطور که این کنیز قمقمه را وارونه کرد قلب ابی‌الجارود را وارونه کرده باشد، گناه من چیست؟! معنای روایت این است که گمراهی در قلب ابی‌الجارود نفوذ کرده است».

این روایت نیز سند ضعیفی دارد چرا که در سلسله سند این روایت دو نفر وجود دارند که هر دو ضعیف هستند؛ اولی اسحاق بن محمد البصری و دومی محمد بن جمهور است. در نتیجه به مانند روایت قبلی به این روایت نیز نمی‌توان استناد کرد.

روایت سوم از امام صادق (ع) است: «علی بن محمد، قال: حدثنی محمد بن أحمد، عن علی بن إسماعیل، عن حماد بن عیسى، عن الحسین بن المختار، عن أبی أسامة، قال لی أبو عبد الله: أ. ما فعل أبو الجارود؟ أما و الله لا یموت إلا تائها». شخصی به نام ابی اسامه می‌گوید: من خدمت امام صادق (ع) بودم که ایشان به من فرمود: «ما فعل ابی‌الجارود؟ اما و الله لا یموت الا تائها».

«امام صادق (ع) در مورد ابی‌الجارود فرمود: آگاه باشید؛ به خدا قسم که ابی‌الجارود نمی‌میرد مگر در حالت گمراهی. سند این روایت صحیح است و ظاهر روایت دلالت می‌کند که ابی‌الجارود با گمراهی از دنیا می‌رود. وفق ظاهر این روایت ابی‌الجارود در زمان صدور روایت گمراه بوده و حضرت علیه السلام می‌فرمایند که وی در این حالت نیز از دنیا خواهد رفت».

در واقع امام صادق علیه السلام پیش بینی آینده را می‌کند. اما باید توجه کرد که آیا این روایت بر این نکته دلالت می‌کند که ابی‌الجارود دروغگو و روایات وی غیر قابل اعتماد است؟ ظاهر روایت مذکور این است که نمی‌توان به ابی‌الجارود اعتماد کرد چرا مفهوم فرمایش امام صادق علیه السلام در مورد ابی‌الجارود این است که گمراهی در ابی‌الجارود نفوذ کرده و در نتیجه نمی‌توان به او اعتماد کرد.

روایت دیگر در مورد ابی‌الجارود روایتی از ابی بصیر است: «عن أبی القاسم الکوفی، عن الحسین بن محمد بن عمران، عن زرعة، عن سماعة، عن أبی بصیر، قال: ذکر أبوعبدالله (علیه السلام) کثیر النواء، وسالم بن أبی حفصة، وأبا الجارود، فقال: کذابون مکذبون کفار علیهم لعنة الله، قال قلت: جعلت فداک کذابون قد عرفتهم فما معنى مکذبون؟ قال: کذابون یأتونا فیخبرونا أنهم یصدقونا ولیسوا کذلک، ویسمعون حدیثنا فکیذبون به».

«ابو بصیر گفت: امام صادق (ع) نام کثیر النواء، سالم بن أبی حفصة و أبا الجارود را به زبان آورد و فرمود که این سه نفر بسیار دروغگو هستند و دیگران را تکذیب می‌کند؛ آن‌ها کافر هستند خداوند آن‌ها را لعنت کند. ابو بصیر در ادامه از امام صادق (ع) سوال می‌کند اینکه آن‌ها دروغ می‌گویند را ما فهمیدیم، اما معنای اینکه آن‌ها تکذیب کننده دیگران هستند، چیست؟

امام صادق (ع) در پاسخ فرمود:، اما آن‌ها دروغ گو هستند چرا که نزد ما می‌آیند و می‌گویند که ما شما را تصدیق می‌کنیم، در حالی که دروغ می‌گویند. اما اینکه آن‌ها تکذیب کننده ما هستند، چرا که آن‌ها حدیث را از ما می‌شنوند ولیکن آن را تکذیب می‌کنند». این روایت به لحاظ وجود شخصی به نام ابی‌القاسم کوفی مجهول الحال در سلسه سند روایت ضعیف است.

روایت پنجم نیز از امام صادق (ع) است: «حدثنی محمد بن الحسن البراثی و عثمان بن حامد الکشیان، قالا: حدثنا محمد بن زیاد، عن محمد بن الحسین، عن عبد الله المزخرف، عن أبی سلیمان الحمار
 
قال: سمعت أبا عبد الله (ع) یقول لأبی الجارود بمنى فی فسطاطه رافعا صوته: یا أبا الجارود، کان و الله أبی إمام أهل الأرض حیث مات لا یجهله إلا ضال، ثم رأیته فی العام المقبل، قال له مثل ذلک، قال: فلقیت أبا الجارود بعد ذلک بالکوفة، فقلت له: أ. لیس قد سمعت ما قال أبو عبد الله (ع) مرتین؟ قال: إنما یعنی أباه علی بن أبی طالب ع؟!».

محمد بن الحسن براثی و عثمان بن حامد با دو واسطه از ابی سلیمان نقل می‌کنند؛ «ابی سلیمان می‌گوید: در دو سال پی‌درپی که برای اعمال حج در سرزمین منا بودیم، امام صادق (ع) در خیمه خود با ابی‌الجارود روبه‌رو شد؛ شنیدم که در هر دو دفعه امام صادق (ع) با صدای بلند خطاب به ابی‌الجارود فرمودند: به خداوند قسم زمانی که پدرم از دنیا رفت، امام تمام اهل زمین بود.

کسی جاهل به حق او نمی‌باشد مگر این که گمراه باشد. ابی سلیمان در ادامه می‌گوید: سال بعد نیز همین اتفاق افتاد که ابی‌الجارود با امام صادق علیه السلام روبه‌رو شد و امام صادق علیه السلام مجدداً به وی هم این سخن را فرمود. پس از مناسک حج من ابی‌الجارود را دیدم و به او گفتم تو دوبار از امام صادق (ع) شنیدی که پدر ایشان یعنی امام باقر علیه السلام امام تمام اهل زمین بود.

ابی‌الجارود گفت: مقصود امام صادق (ع)، جد بزرگوارشان حضرت علی (ع) بود و نه امام باقر (ع) و این با اعتقادات من منافات ندارد». این روایت نیز ضعیف السند است چرا که عبدالله المزخرف در سلسله سند این روایت نامعلوم بوده و در کتب رجالی نامی از وی برده نشده است. همچنین، محمد ابن الحسن البراثی مجهول الحال است.

در نتیجه، از میان روایاتی که مرحوم کشی در تضعیف ابی‌الجارود بیان کرده است، تنها یک روایت از لحاظ سندی متقن و قابل اعتماد است. حال می‌گوییم در مورد این روایت نیز از لحاظ دلالی میان علما اختلاف است؛ برخی می‌گویند که ابی‌الجارود طبق این روایت ضعیف است، اما در مقابل، مرحوم خویی به لحاظ برخی قرائن معتقد است که ابی‌الجارود موثق است./904/241/ح
 
 
مقرر: مجتبی گهرگزی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰